مولانا در مثنوی داستان شیخی را تعریف می کند؛ که در تاریکی دم صبح افسار الاغش را جلو حمام به مردی که چهره اش نمایان نبود سپرد و به حمام رفت، وقتی برگشت دید که افسار الاغش در دست معروف ده است و شروع کرد به داد و بیداد    گفت چرا داد و بیداد می‌کنی؟ شیخ گفت ای نابه کار افسار الاغ من در دست تو چه می‌کند؟ گفت تو خود در تاریکی الاغت را به من سپردی تازه مرا از کارم باز داشتی و حالا داد و بیداد هم می‌کنی شیخ پرسید  پس چرا الاغ را نیدی؟  گفت  تو الاغت را به من سپردی من م نه خیانتکار و چیزی را که به من سپرده‌اند به آن خیانت نمی‌کنم   مولانا سپس ادامه می‌دهد که به اندازه این شرافت داشته باشید و به کسانی که اموال و سرنوشت خودشان را به شما سپرده‌اند خیانت نکنید    
پرسیدند ؛ فرق کریم با جواد در چیست؟ فرمودند ؛ از شخص کــریـم همینکه درخواست ‌کنید به شما عنایت میکند ولی جواد خود به دنبال سائل‌‌  میگردد تا به او عطا کند   ولادت باسعادت نور چشم امام هشتم، حضرت جوادالائمه، امام محمدتقی علیه السلام و حضرت علی اصغر علیه السلام مبارک باد   اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَىٰ عَلَمِ التُّقىٰ، وَنُورِ الْهُدَىٰ، وَمَعْدِنِ الْوَفاءِ، وَفَرْعِ الْأَزْکِیاءِ، وَخَلِیفَةِ الْأَوْصِیاءِ، وَأَمِینِکَ عَلَىٰ وَحْیِکَ اللّٰهُمَّ فَکَما هَدَیْتَ بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ، وَاسْتَنْقَذْتَ بِهِ مِنَ الْحَیْرَةِ، وَأَرْشَدْتَ بِهِ مَنِ اهْتَدىٰ، وَزَکَّیْتَ بِهِ مَنْ تَزَکَّىٰ، فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیائِکَ، وَبَقِیَّةِ أَوْصِیائِکَ، إِنَّکَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ      
آخرین جستجو ها